پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی ربانی

اختصاصی حوزه/ شیعیان مقدونیه، صربستان و آلبانی هر از چند گاهی می‌آمدند و می‌گفتند برای ما صحبت کن؛ به تعبیر خودشان ما را شارژ کن!!

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، حجت الاسلام والمسلمین محمدتقی ربانی از فضلای حوزه است که تجربه فعالیتهای تبلیغی در خارج از کشور را نیز دارد.

وی که اکنون مدیر مرکز آموزش های مهارتی مدیریتی حوزه‌های علمیه و مرکز پژوهش‌های عمومی‌ حوزه‌های علمیه‌ خواهران است در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری «حوزه» به بیان خاطرات و تجربیات تبلیغی خود پرداخته که تقدیم خوانندگان ارجمند می شود.

 

سئوال: با تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری حوزه قرار دادید. هدف از این مصاحبه بررسی تجربیات تبلیغی شما است؛ البته با توجه به این که جنابعالی مشغول فعالیت‌های علمی در حوزه‌ی علمیه قم هستید این سؤال برای من پیش آمد که چه طور و از کجا وارد فعالیت‌های تبلیغی در عرصه‌ی بین‌الملل شدید؟

من هم از شما و همه‌ی دست‌اندرکاران خبرگزاری تشکر می‌کنم. زحمت شما در این روزگار که فضای پرتلاطم و پر هیاهویی در عرصه‌ی خبر و فعالیت‌های گروه‌های اجتماعی وجود دارد و شما با تعریف مشخصی به نام حوزه که باعث افتخار و سربلندی است فعالیت می کنید ارزشمند است. از این بابت هم خبرگزاری‌ حوزه و هم نشریه‌ی افق حوزه جایگاه خاصی دارند و قابل تقدیر هست. ان شاءالله که خسته نباشید و ما هم  دعاگوی شما هستیم.

در رابطه با سؤالی که فرمودید من به دو نکته اشاره می کنم؛ یکی این که هر کسی به حوزه می‌آید یکی از انگیزه‌ها و دغدغه‌هایش بحث مربوط به نشر دین و تبلیغ دین هست. افرادی که در حوزه محقق هستند این نیاز و ضرورت را با نشر آثار علمی دنبال می‌کنند ولی در کنار این هم می‌شود به یک سری افراد که مخاطب ما هستند و کمتر با کتاب سر و کار دارند توجه کرد. نکته‌ای زیاد گفته می‌شود که شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت بیشتر استنادات و پیوست باورهای خودشان را در کتاب‌ها جستجو نمی‌کنند بلکه در جلسات منبر و آن جایی که روحانی شیعی می‌رود بالای منبر می یابند. الان از یک نفر شیعه بپرسید اعتقاداتت چیست؟ می‌گوید آقا (روحانی و آخوند) اینطور فرمود. ما کمتر افرادی داریم که بگویند در این کتاب اینطور نوشته شده. اگر به کتاب هم استناد کند می‌گوید آقا فرموده در این کتاب هست. مخصوصاً که این عرصه امروز خیلی مورد توجه قرار گرفته یعنی ما در خیلی جاها می‌بینیم که  منبر و آن روش‌هایی که ما در نشر دین داشتیم در این روزگار هم دارد جواب خودش را می‌دهد.

نکته‌ دوم این که شروع فعالیت‌های من از مجمع جهانی اهل بیت بود. یعنی ما در سال‌های 69 ، 70 وارد فضاهای به قول معروف غیر از درس شدیم که مجمع جهانی  اهل بیت بود و به دو دلیل من را قانع کرد وقت بگذارم. اول این که به نام اهل بیت علیهم السلام بود. دوم این که مجمعی بود که می‌خواست نسبت به نشر اهل بیت در خارج از ایران و میان پیروان اهل بیت کمک های  معرفتی انجام بدهد و هم این که نسبت به حفظ آن‌ها از دست‌برد دشمنان عقاید و اندیشه تلاش‌هایی انجام بدهد. مقام معظم رهبری اواخر سال 68 ، 69  فرمان تأسیس مجمع جهانی اهل بیت را دادند و بعد معاونت فرهنگی آن در قم تأسیس شد و از آن موقع ما مشغول بودیم. طبیعتاً با خیلی از افرادی که خارج از ایران به عنوان نیروهای خط مقدم فعالیت‌های فرهنگی فعالیت داشتند ارتباط داشتم و دارم. همین باعث شد که یک مقداری نسبت به خارج از ایران فعالیت‌هایم مضاعف باشد. در همین رابطه مسئولین به من تأکید داشتند که لازم است که در این مناطق حضور داشته باشم و الحمدلله در این باره توفیقاتی انجام شد و خدا را شکر می‌کنیم که توانستیم قدم‌هایی برداریم.

سئوال: چند سال در مجمع اهل بیت بودید؟

از سال 69 بودیم تا زمانی که همه‌ی مراکز ادغام شدند. یعنی مراکز فعالیت در خارج از کشور ادغام شدند که سازمان فرهنگ و ارتباطات متولد شد. ما به خاطر این که دوست داشتیم فعلاً در حوزه بمانیم و مقداری بیشتر استفاده بکنیم از آن جا خارج شدیم. بعداً در بررسی‌هایی که انجام شده بود گفتند مجمع جهانی اهل بیت و مجمع تقریب مذاهب اسلامی به همان حالت سابق برگردد ولی ما در حوزه ماندیم و در اینجا فعالیت‌هایی داشتیم.

سئوال: از سفرهای تبلیغی که از مجمع اهل بیت شروع کردید بگویید.

اولین سفر من به کوزوو بود. سفرم بعد از جنگ‌ها و فروپاشی دولت یوگسلاوی بود که نیروهای سازمان ملل و نیروهای آمریکایی حضور داشتند و اوضاع از نظر امنیتی شدید بود. ولی الحمدلله آن موقع که ما بودیم یک آرامشی ایجاد شد و نیاز منطقه را از نزدیک احساس کردیم. من در گزارشی که تهیه کرده بودم دو پیشنهاد داشتم که ما خیلی خوب می‌توانیم در کوزوو فعالیت کنیم. دو مخاطب اصلی یکی خانم‌ها دوم جوان‌ها برای ما آماده بود. خیلی هم در این مورد دلایل و مستندات داشتیم که اگر روی این دو گروه کار کنیم می‌توانیم به سرعت و پر اثر نفوذ داشته باشیم ولی متأسفانه فعالیت‌های تبلیغی‌مان خیلی محدود و کم است. این را فقط به عنوان اشاره عرض کنم شهری که من بودم فکر کنم صربرنیستا بود این شهر به اندازه‌ی شهرهای ایران پر از مسجد بود. یعنی چون کشور کوزوو جزو دولت عثمانی بود مسلمانان زیادی آن جا بودند و یکی از ویژگی های آن مساجد زیاد است.

سئوال: در کوزوو سابقه‌ی تمدن اسلامی هست؟

اصلاً همه‌ی‌شان مسلمان  هستند. آن‌هایی که الان ترک زبان هستند همه مسلمان هستند و  و مناره‌های مساجد این‌ها و مساجد دیگر پر رنگ هست. حتی در کوچه ها مسجد هست. من یک نفر بودم و برای یک کشور رفته بودم از طرف دیگر وهابی‌ها برای هر مسجد یک هیأت فرستاده بودند. حالا به علاوه این که من تنها در آن کشور بودم کشورهای اطراف ما مقدونیه، صربستان و آلبانی هیچ کدام مبلغ نداشتند. شیعیان آن جا هر چند وقتی می‌آمدند می‌گفتند برای ما صحبت بکن؛ به تعبیر خودشان ما را شارژ کن. ما چهار پنج ساعت صحبت می‌کردیم این‌ها شارژ می‌شدند می‌رفتند. باز چند روز دیگر می‌آمدند. من به خاطر این که یک نفر بودم سعی می‌کردم خودم را فقط محدود به فعالیت‌ با شیعیان نکنم؛ مساجد اهل سنت می‌رفتم. با افرادی که می‌شد ارتباط برقرار شود ارتباط برقرار می کردم.

** دعوت از مبلغ و گریه کردن برایشان سخت بود!!

این‌ها می‌گفتند دو کار را ما نمی‌توانیم انجام دهیم یا برای‌مان سخت است. یکی این که ما مبلّغ را دعوت نمی‌کنیم. برای ما یک واحدی را گرفتند گفتند پخت و پز به عهده‌ی خودت است و کارهای تبلیغی را هم که باید انجام بدهی. می‌گفتند مثل ایران که روحانی را دعوت می‌کنیم ما این را نداریم.

سئوال: پس با خانواده هم نبودید؟

بله تنها بودم. نکته‌ی دوم این که این‌ها گریه کردن و این‌ها را هم بلد نبودند. مثلاً با یک نفر که خداحافظی می‌کردند می‌گفتند خداحافظ! ولی زمانی که ما بودیم مسابقه بود سر دعوت کردن. یا مثلاً‌ آن روز که ما می‌خواستیم خداحافظی کنیم به شدت گریه می‌کردند می‌گفتند پیش ما بمان.

سئوال: چه مدت آن جا بودید؟

من برای ماه رمضان رفته بودم؛ یک ماه.

سئوال: آن جا ملبس بودید. ملبس بودن بود از لحاظ امنیتی مشکلی نداشت؟

در مسجد ملبس بودم ولی بیرون نه. بیرون نباید ملبس می‌شدیم چون منطقه‌ی خطرناک و تحت کنترل نیروهای سازمان ملل بود و آمریکایی‌ها آن جا حضور داشتند.

 

حجت الاسلام والمسلمین محمدتقی ربانی

سئوال: فعالیت شیعیان کوزوو چه طور بود؟

آن جا دریچه‌ای بود برای این که شیعیان روز به روز اضافه شوند. پیام شیعه، پیام انقلاب اسلامی به زیبایی داشت آن جا منتقل می‌شد هم از طریق بوسنی، هم از طریق خود این‌ها. مسلمانان آن جا با تجربه‌ی انقلاب اسلامی و حضور شیعیان یک احساس عزتی ‌کردند و می‌خواستند مبادی این عزت را پیدا کنند؛ به دنبال این مبادی به انقلاب اسلامی و امام می‌رسیدند، به آن بیانی که مقام معظم رهبری دارد که «شناسنامه‌ی خیلی از مسلمان‌ها و نیروهای انقلابی به امام خمینی می‌رسد. اين انقلاب، بي نام خميني در هيچ جاي جهان شناخته شده نیست» ؛ انسان معنای این کلمات را آن جا می‌تواند متوجه شود.

اما درباره ترکیه، در این کشور با توجه به این خیزش‌هایی که داریم زمینه‌های خوبی در ترکیه هست. دراین کشور ما یک زیرساخت اعتقادی علویون داریم. علویون درگیر دو فتنه‌ی بزرگ دشمنان ما یکی قطع شدن ارتباط آن‌ها با روحانیت، و دوم قطع شدن ارتباط آن‌ها با تراث علمی‌شان شدند. دشمن این فتنه را قرار داد که روحانی حق ندارد به عنوان روحانی در مملکت حضور داشته باشد. فقط باید در مسجد باشد و در مسجد هم کارش را انجام دهد. بعد که می‌آید بیرون حتی حق ندارد بگوید من روحانی‌ام!

سئوال: با جامعه و اجتماع در ارتباط نباشد. یعنی جنبه فردی اش بیشتر مد نظر باشد.

بله. مثلاً طلبه در مسجد روحانی‌است ، وقتی بیرون می‌آید دیگر روحانی نیست، یک شهروند است . شهروند معمولی که مثلاً شراب می‌خورد، قمار می‌کند. یک مقدار هم باید بروید آنجا بفهمید این‌ها یعنی چی ! ما در ایران می‌گوییم همه جا طلبه‌ایم حالا چه لباس بپوشیم، چه لباس نپوشیم. آنجا نه؛ فقط در مسجد روحانی و مرد دین است. کسی که مسئولیت هدایت مردم را به عهده دارد فقط در محراب عالم است بیرون دیگر نخیر. نه وظیفه‌ی امر به معروف دارد و نه وظیفه‌ی دعوت به دین و فقط یک شهروند معمولی است. لذا راحت می‌تواند قمار کند.

لذا وقتی ما را آن جا می‌دیدند می‌گفتند روحانی یعنی این. اینطور باید باشد. از آن طرف هم ما با تمام دوستانی که به عنوان نیروهایی که با موج انقلاب  اسلامی به طرف دین آمده بودند ارتباط داشتیم. درباره ترکیه به نظر می‌رسد باید یک مقداری روی علویون فعالیت‌های بیشتری شود هر چند کارهای خوبی هم شده. خدا رحمت کند آقای سید محسن میره‌ای که ایشان خیلی خوب کار کرد. توجهات ویژه و خاصی هم مقام معظم رهبری نسبت به علویون آن جا داشته و دارند. توجه به عزت شیعی و عزتی که باید یک شیعه داشته باشد آن جا خیلی خوب مد نظر قرار گرفته. مخصوصاً به این عزت‌یابی در راستای معرفت دینی توجه شده و به نظر می‌رسد که آن جا، جای کار زیاد هست.

در رابطه با ترکمنستان فعالیت در آن جا خیلی سخت بود. من اجازه نداشتم در مساجد آن جا لباس بپوشم. حتی نیروهای سفارت ما که نیروهای دیپلمات و دارای تعاریف خاصی هستند هم می‌ترسیدند با من بیایند مسجد. علتش هم این بود که بعد از یک گشایش‌هایی که در ابتدا نسبت به ایران و حضور ایرانی‌ها آن جا اتفاق افتاده بود احساس خطر کردند و شروع کردند به سخت گیری.

سئوال: یعنی نسبت به مبلّغان وهابی هم همین طور بود یا نسبت به تشیع حساسیت خاصی داشتند؟

نه نسبت به مبلغ وهابی‌ها یا سنی‌ها زیاد حساسیت نداشتند مثلاً ترکیه آن جا هر کار عمرانی که انجام می‌داد کنارش یک سری کارهای فرهنگی خاص داشت و به نحوی می‌گفتند این مذهب خود ترکمن‌ها است و آن را می‌پذیرفتند. اما شیعه نه.

یکی از چیزهایی که خیلی حساسیت داشتند اینکه هیچ گونه فعالیت کندوکاو و باستان‌شناسی را اجازه نمی‌دادند؛ می‌گفتند اگر مثلاً یک سکه یا چیزهایی که مربوط به ایران است پیدا شود باعث می‌شود آن سابقه و دیرینه‌ی ما زیر سؤال برود.

**  آموزش مبلغین باید متناسب با نیاز آن ها با شد نه فرهنگ ایران

البته رفتن ما از لحاظی خوب شد. از این بابت که من به یک مشکلی برخوردم و آن این که ما افرادی را که می‌آوریم در ایران تربیت می‌کنیم خیلی از رفتار و فعالیت‌هایی که به آن‌ها یاد می‌دهیم رفتار و فعالیت‌هایی است که متناسب با ایران است نه منطقه آن ها. یک نفر مبلغ در ایران چه کارهایی می‌تواند بکند آنها هم همین‌ها را یاد می‌گیرند. مثلاً در ایران یک تربیت شده حوزوی یاد می‌گیرد منبر برود، روضه بخواند، جلسه قرآن داشته باشد و احکام بگوید. حالا اگر یک جایی رفت که اجازه این کارها را به او ندادند او یک نیروی معطل و بلااستفاده می‌شود. ما دیدیم تقریباً تمام طلبه‌هایی که از ترکمنستان آمدند ایران درس خواندند و برگشتند همه بیکار هستند.

سئوال: چه سالی؟

یادم نیست.

سئوال: قاعدتاً‌ باید حدود دهه‌ی 70 شمسی باشد؟

بله. دیدیم که خیلی از این‌ها به همین دلیل بی‌ثمر می‌شوند. این برای من خیلی مهم بود که بررسی کنم علت چیست؟ در نهایت به این نتیجه رسیدم باید در ایران آموزش‌هایی به این‌ها بدهیم که در هر منطقه‌ای قرار میگیرند بررسی کنند آن جا چه کار فرهنگی را می‌شود انجام داد و آن را انجام دهند. بعضی از این طلبه‌ها که ایران آمدند در کشور خودشان اصلا جای منبر نیست. در یکی از کشورهای آسیای میانه که از لحاظ از فرهنگ و تمدن و مسائل مربوط به اجتماع خیلی با ایران تفاوت دارد و نازل‌تر است من به این‌ها پیشنهاد کردم نشریه‌ای منتشر کنید؛ نمی‌خواهد نشریه‌ی دینی هم باشد. به مردم بهداشت را یاد بدهید. بهداشت چه قدر می‌تواند مخاطب ایجاد کند؟ بعد مخاطب‌یابی که کردید می‌توانید در بحث‌های بهداشتی یک سری بحث‌های دینی را هم در آنها تصحیح کنید. یا رادیو بگیرید و در رابطه با آدابی که در جامعه هست صحبت کنید. این چیزهایی که به اصطلاح تیز و دینی نیست که دولت نگذارد.

سئوال: جریان همکاری با مرکز اسلامی هامبورگ و زبان آلمانی چه بود؟

در رابطه با آلمان یک مقدمه‌ای عرض بکنم اینکه اروپا خودش را الان مهد تمدن می‌داند و کشورهای دیگر را کشورهای درجه دو و سه. خودشان می‌گویند ما مهد تمدن هستیم. آلمان می‌گوید من مغز این تمدن هستم و خودش را یک سر و گردن از اروپا بالاتر می‌داند. این طور که می‌گفتند در آمریکا خیلی از پروفسورها و اساتید دانشگاه‌ها، دانشجوهای‌شان را در مقاطع عالی تشویق می‌کنند که زبان آلمانی یاد بگیرند و وارد فرهنگ و حوزه‌ی دانشی آلمانی بشوند. واقعاً در مسائل علم خوب کار می‌کنند و در خیلی از رشته‌ها شخصیت‌های قابل ارائه دارند. ما به عنوان حوزه‌ی علمیه با کشور آلمان کم ارتباط داریم. اگر هم با آلمانی‌ها در ارتباط هستیم مثلاً از طریق ترجمه‌ی به انگلیسی و بعد به فارسی یا مثلاً ترجمه به عربی بعد به فارسی شده و خیلی از واسطه‌هایش اصلاً مقصود نیست. پس ضروری است که ما به زبان آلمانی به عنوان یک ابزار علمی برای کارهای علمی خودمان توجه کنیم. نکته‌ی دوم اینکه اگر ما بتوانیم به زبان آلمانی حرفی را بزنیم شنونده این پیام در خیلی جاها هست. یعنی در دنیا و مراکز علمی به آن توجه می‌کنند و ما می‌توانیم از این فضا استفاده کنیم. مخصوصاً‌ که آن جا یک مرکز اسلامی داریم که مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی این قدم مبارک را برداشته و یک کار ماندگاری است. هم‌چنین در بسیاری از شهرها ما مرکز اسلامی داریم. طبیعتاً هم باید برای آن جا کادرسازی می‌شد و هم این که از فرصت زبان آلمانی استفاده می‌شد لذا از سفر آلمان که برگشتیم آن را شروع کردیم.

سئوال: این سفر هم در ماه رمضان انجام شد؟

نه آن جا بیشتر ماندیم. آن جا شدیم امام مرکز اسلامی مونیخ؛ دفتر هم داشتیم. بعد هم منجر به این شد که در قم حرکتی برای فراگیری زبان آلمانی شروع بشود. این قضیه با همکاری مرکز اسلامی مونیخ و امور بین‌الملل دفتر مقام معظم رهبری و دانشگاه باقرالعلوم انجام شد که هنوز ادامه دارد. هر چند افرادی که آموزش می‌بینند رها می‌شوند.

متأسفانه یکی از دردهای ما در حوزه این است که نسبت به یک سری مسائلی اقدام می‌شود افرادی هم همراهی می‌کنند ولی بعد می‌بینند پشت‌شان خالی است. در این چند سال چقدر بزرگان حوزه، مخصوصاً بزرگان شورای عالی نسبت به آموزش زبان و اهتمام به آن تأکیدداشتند. یکی از چیزهایی می‌شود به عنوان توفیق این دوره نام برد اینکه معمولاً در این دوره‌ها  شما دوره را مثلاً با سی نفر، چهل نفر شروع می‌کنی اگر پنج نفر خروجی داشته باشی موفق هستی. دوره ما تقریباً با هیجده نفر شروع شد و پانزده نفر تا آخر آمدند.

سئوال: اولین دوره؟

دوره‌های بعد هم همین طور هست که افراد ماندند و این حُسن بود.

 

گفتگو: مرتضی سعیدی نجفی

انتهای بخش اول

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha